نیلوفر هستم.21 سالمه.تو18 سالگی خیلی راجع به سکس کنجکاو بودم.اما هیچوقت تجربه نکرده بودم.خیلی فیلم سکسی و عکس سکسی میدیدم و خودمو میمالیدم ولی هیچوقت آبم نمیومد و خیلی بهم حال نمیداد.تو دانشگاه یه پسره بود خیلی تو نخه اش بودم.البته اونم به من توجه داشت.یه روز که خیلی خسته بودم و امتحان داشتم با حال زار داشتم تو بوفه دانشگاه 1 چیزی میخوردم که یهو دیدم نشسته کنارم.گفت:سلام احوال شما؟اجازه هست بشینم.گفتم:شما که نشستید.امرتون؟ گفت:هیچی فقط اگه اشکال نداشته باشه میخوام بیشتر با هم آشنا بشیم آخه من از شما خوشم میاد. میخواستم حرف بزنم که نذاشت.گفت این شماره ی منه.فکراتوتو بکنید بعد بهم زنگ بزنید پشیمون نمیشید.هم خوشحال بودم هم شوک.همینجور تا چند دقیقه زل زدم به روبه روم بعد شمارشو سیو کردم تو گوشیم. موقع امتحان هم همه اش تو فکرش بودم.خداییش خوش قیافه بود.قد بلند برنزه چشای میشی خاکستری لبای کوچولو.هیکلشم تنومند بود. چند روز گذشت.نتونستم جلوی خودمو بگیرم.یه اس بهش دادم نوشتم سلام. جواب نداد. باز اس دادم.نوشت خودتو معرفی کن وگرنه جواب بی جواب. از اینکارش خیلی خوشم تومد.فهمیدم به همه پا نمیده.نوشتم نیلوفرم.همون موقع زنگید. منم در حالی که صدام میلرزید رفتم در اتاقمو بستم و جواب دادم.مکالمه امون خیلی عادی بود.قرار گداشتیم همدیگرو ببینیم.فرداش کلی به خودم رسیدم.یه مانتوی سفید با یه شال صورتی پوشیدم.یه آرایش خوشگلم کردم.رفتم همونجایی که گفته بود بیام.با یه مزدا 3 اومد دنبالم.رفتیم یه کافی شاپ.خیلی تو چشام نگاه میکرد.جوری که معذب بودم.وقتی داشت میرسوندم لپمو کشید.از اینکارش خیلی تعجب کردم. 2ماه گذشت.رابطه امون خیلی خوب شده بود.تو این مدت هیچ درخواستی در زمینه سکس ازم نکرد.تا اینکه یه روز بهم گفت دوست داره لبامو بخوره و دیگه نمیتونه تحمل کنه.منم مخالفت کردم.گفتم اهل این حرفا نیستم.و اگر واسه این چیزا با منه بره دنبال یکی دیگه. چند وقت گذشت.بهم گفتد بیرون حال نمیده.بیا خونمون که لذت تنهایی رو بچشیم.کلی اصرار کرد آخر منم قبول کردم. یه روز ساعت 4 بود به بهانه ی رفتن خونه دوستم رفتم سمت خونشون.خودش اومد استقبالم.یه تی شرت سبز با یه شلوارک خوشگل پوشیده بود.رفتم تو.رو یه کاناپه خوشگل سه نفره نشستم.اونم اومد کنارم نشست.گفت چی میخوری؟گفتم هیچی نمیخوام سیر سیرم.رفت یه موزیک خوشگل گذاشت.بعدشم اومد پیشم نشست.گفت اینقدر خودتو خشگل کردی نمیتونم مقاومت کنم.منم خنده ام گرفت.دستامو سفت گرفت. گفت عروسکم خواهش میکنم.باور کن مراقبم که فراتر نره.با مخالفت من مواجه شد.دیگه نفهمیدم.شروع کرد لبامو خوردن.راستش داشتم لذت میبردم.بعدش اومد سمت گردنم رفت سمت سینه هام.از خودم بی خود شدم.مانتومو خودم در آووردم اونم تاپمو زد بالا سینه هامو در آوورد و شروع کرد به خوردن اینقدر نوکشو میک زد که احساس درد کردم.پسش زدم گفتم بسه دیگه.بعد کم کم اومد پایین دکمه ی شلوار جینمو باز کرد.شلوارمو کشید پایین. منم میخکوب شده بودم یه احساسی بهم دست داده بود که نمیتونستم مقاومت کنم. دستشو گذاشت رو کسم و شروع کرد به مالیدن.بعد خوابوندم رو زمین و کیرشو در آورد و شروع کرد لا پا دادن.وای که چقدر لذت میبردم.بعد بهم گفت پاهاتو ببر بالا.من فکر کردم میخواد بکنه توش.ترسیدم.گفتم نه. گفت دیوونه حواسم هست.بعد به کیرش اشاره کرد یه کم باهاش بازی میکنی.من گفتم نه. بعد دستمو گرفت گذاشت رو کیرش.گفت بمالش.منم دیدم فایده نداره.یه کم مالیدمش.چه کیر نازی داشت.هم اندازه اش هم شکلش.متوسط و سفید. رگاشم پیدا بودن اونقدر سفید بود. بعد از پشت منو خوابوند گفت نمیکنم توش.فقط میخوام آبم بیاد. منم که حسابی داشتم حال میکردمو نرم شده بودم.دراز کشیدم.اونم از پشت روم خوابید.ولی ناکس کرد توش.خیلی داشتم اذیت میشدم. گفتم نه نه.درد داره.گفت من که نکردم توش.فقط سرشه. با خودم گفتم وای به حالی که بره توش.در حالی که داشت تلمبه میزد.سینه هامو میمالید.و همزمان ازم لب هم میگرفت.کلی طول کشید تا آبش اومد. بعدش سریع با دستمال خودشو تمیز کرد.از روم پاشد شلوارشو پوشید. گفت تو هم بپوش لباستو.منم حاضر شدم.یه کم حرف زدیم بعدشم خودش منو رسوند خونه. وقتی اومدم خونه یه حالی بودم اصلا.باورم نمیشد که سکس کردم. الان 1 ساله که با همیم.5 یا6 بار دیگه هم با هم سکس داشتیم.ولی از کون......